اعدام قاتل ستایش، مُسكن آغشته به خون

ساخت وبلاگ

اعدام قاتل، مُسكن آغشته به خون
نويسنده: عاطفه تلقاني*

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3686735

 

   ایران- خاطره قشنگي نيست اما هستند کوچه پس کوچه هايي که در آن مجرمان از چوبه دار بالا رفته اند. اما اين بار تصميم بر آن شد که اعدام در محل وقوع جرم (خيرآباد ورامين) صورت نگيرد. شايد دفتر خواب هاي آشفته دخترکان قد و نيم قدي که چند متر آن طرفتر از خانه ستايش به مدرسه مي روند، براي هميشه بسته شود!
    تاريخ را که ورق بزنيم با لکه هاي آغشته به خون بي گناهاني روبه رو مي شويم که به دست مجرماني بدون هرنوع پيشينه اي به قتل رسیده اند. اغلب مجرمان هم اشد مجازات يا همان قصاص را تجربه کرده اند تا درس عبرتي باشد براي آيندگان. اما افسوس که باز هم جنايت ها ادامه يافت. شايد براي همين است که مي گويند خون با خون پاک نمي شود! دراين ميان «صفيه» مادر ستايش هم مي داند که تماشاي عزاي مادر پسر خطاکار و گناهکار همسايه براي او آرامشي به ارمغان نخواهد آورد. اما چرا آتشي که وجودش را سوزانده و خشمي که طي بيست ماه گذشته چه در دادگاه رسيدگي به پرونده قتل دخترش و چه درکوچه و بازار به هنگام رو در رويي با خانواده اميرحسين فرو خورده تا زمان اجراي حکم صادره از دادگاه و از اشد مجازات قاتل دخترش گذشت نکرد؟
    اما دراين ميان بايد دانست به طور کلي حمايت هاي مادي و معنوي از خانواده هاي قربانيان خشونت در ايران از ديد سازمان هاي دولتي و انجمن هاي بين المللي و مردم نهاد مغفول مانده است. در پرونده قتل ستايش قريشي نيز فعالان مدني و سازمان هاي حقوق بشري اگرچه مخالفت شان با اشد مجازات مجرم زير 18 سال را در قالب بيانيه و يادداشت هاي مطبوعاتي طرح کردند، اما تا زمان اجراي حکم راي صادره در اين پرونده براي جلب رضايت خانواده مقتول جهت گذشت از قصاص قدم موثري برداشته نشد. کسي چه مي داند شايد اگر آن دسته از فعالان صلح که 25 مهرماه به ديدن مادر ستايش قريشي رفتند به جاي همدردي و اشک ريختن براي پايان تلخ سرنوشت اميرحسين، با صفيه همدردي مي کردند و براي آنچه به او و خانواده اش گذشت مي گريستند، ماجرا به گونه اي ديگر خاتمه مي يافت.
    اگرچه خانواده ستايش در خصوص اجرا شدن حکم قصاص از سوي عده اي بشدت تحت فشار رواني بودند اما قصاص قاتل ستايش قريشي پيچيده تر از پرونده هاي ديگر بود. در واپسين روزهاي زمستان سال گذشته به اولياي دم ستايش قريشي اعلام شد که بايد براي پرداخت نصف ديه يک مرد کامل اقدام کنند.بعد هم قاضي(شعبه اول اجراي احکام کيفري دادسراي عمومي و انقلاب شهرستان ورامين) طي مکاتباتي براي همکاري با خانواده ستايش در تاريخ 20 بهمن 95 به سفارت افغانستان در تهران اعلام کرد تا در صورت صلاحديد به جهت احقاق حق تبعه خود در پرداخت تفاضل ديه همکاري داشته باشد. اين موضوع سبب آشفتگي خانواده مقتول شد. آنها مطمئن بودند که سفارت افغانستان در اين خصوص به آنها وجهي نخواهد پرداخت. بنابراين خواهر و برادر ستايش بر آن شدند تا براي جلوگيري از پايمال شدن خون خواهرشان و تهيه نصف ديه کامل مرد، فراخواني راه بيندازند و از هموطنان خود تقاضاي کمک کنند.
    براي جلوگيري از هرگونه هرج و مرجي رايزني هايي صورت گرفت و در نهايت دادستان شهرستان ورامين به اولياي دم ستايش قريشي اعلام کرد که اجراي حکم براساس زمان وقوع جرم صورت خواهد گرفت. بنابراين الزام تامين تفاضل ديه براي اجراي قصاص بي اعتبار است. اما اکنون که اجراي حکم در جريان است، عده اي بر اين تصورند که با توجه به تقاضاي خانواده مقتول در خصوص ارش البکاره و مهريه و صدور راي دادگاه مبني بر پرداخت 120 ميليون تومان به خانواده مقتول از سوي قاتل، منجر به منتفي شدن پرداخت تفاضل ديه براي اجراي حکم قصاص شده است.
    طي بيست ماه گذشته اقدام موثري از سوي سازمان بهزيستي و سازمان هاي حمايتي غيردولتي و سازمان هاي بين المللي حقوق بشري براي حمايت مالي از خانواده ستايش قريشي صورت نگرفت. چه بسا کم شدن فشارهاي مالي فرصت بازنگري در درخواست خانواده مقتول را فراهم مي کرد. اما فشار روحي و رواني ناشي از قتل بي رحمانه ستايش به بيماري پدر وي و ترک تحصيل برادر 15 ساله اش منجر شد. منيراحمد نتوانست پايه نهم را پشت سر بگذارد زيرا خانه، نان آور مي خواهد. خدا را شکر سايه پدر بالاي سر خانواده است اما مصيبتي عظيم کمر پدر خانواده را شکست و او ديگر نمي تواند همچون گذشته در جايگاه يک مقني کارکشته به ادامه کار در حرفه اش بپردازد. تلاش هاي مظفر الوندي دبير سابق مرجع کنوانسيون حقوق کودک براي فراهم شدن امکان اخذ گواهينامه رانندگي براي پدر ستايش نيز تاکنون بي نتيجه مانده است. شايد اگر پدر ستايش اجازه مي يافت تا در امتحان راهنمايي و رانندگي شرکت کند، اشتغال او به کاري بجز کندن چاه هاي عميق ميسر بود و بار مالي خانواده، دوش منيراحمد را نمي آزرد!
    چه روزگار غريبي دارد منير احمد! کسي چه مي داند که او روزهاي بي ستايش را چگونه به شب رسانده است. مدرسه اش دير شده بود آن روز. 22 فروردين، وقتي بستني را به دست کوچک ستايش داد از خواهر کوچکش خواست چند متر فاصله ميان مغازه تا پشت درِ خانه را خودش برود تا خودش هم پشت در مدرسه نماند. منير احمد پشت درِ مدرسه نماند. آن روز اما عصر هنگامي که زنگ مدرسه به صدا درآمد و به خانه برگشت چند ساعتي از شکنجه منجر به قتل ستايش توسط پسر سر به زير همسايه گذشته بود. «کاش پشت در مدرسه مي ماندم و ستايش مي ماند تا قد کشيدنش را ببينم!» کاشکي هاي منير احمد اين روزها که در قامت يک کارگر ساختماني افغان برخلاف همسالانش رزق و روزي خانواده را بر دوش مي کشد بيش از آرزوهايي است که تاکنون مشق کرده است.
    اعدام پايان جنايت نيست، پندآموز هم نيست که اعدام هاي بيشمارِ پيش از جنايتي که بر ستايش حادث شدند مانع وقوع جرم نشدند. کاش اعدام پسر سر به زير همسايه که افکار عمومي تحت تاثير واکاوي هاي جهت دار و بدون پشتوانه به عنوان يک جاني بالفطره مي شناسدش، درس عبرتي بود براي آيندگان! همگان مي دانيم که اعدام پايان جنايت نيست. حتي اگر اعدام قاتل ستايش، فقط براي لحظاتي دل آن دسته از جامعه مهاجر افغانستاني تبار که بغض هاي فرو خورده بسياري را از سال هاي همزيستي با جامعه ميزبان ايراني در سينه حمل مي کنند، تسکين دهد. اما بي گمان اين مسکن به خون آغشته است. خون با خون پاک نمي شود. آرامش در تماشاي عزاي مادر پسر جاني، خطاکار، فريب خورده و گناهکار همسايه به دست نمي آيد. ستايش دست هايش را چون بال فرشتگان گشود تا در نزد خدا آرام بگيرد. اي کاش ستايش بود و کاش، صلح با ياد ستايش، ستايش مي شد!
    
    
     *کارشناس اجتماعي
    

 روزنامه ايران، شماره 6684 به تاريخ 14/10/96، صفحه 18 (حوادث)

+ نوشته شده توسط عاطفه تلقانی در جمعه پانزدهم دی ۱۳۹۶ و ساعت 13:2 |

سپهر عاطفه...
ما را در سایت سپهر عاطفه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : atefehtalqania بازدید : 92 تاريخ : جمعه 25 اسفند 1396 ساعت: 14:10